سادگی یاپیچیدگی؟
امتحان پایانی درس فلسفه بود
استادفقط یک سوال مطرح کرده بود!
سوال این بود
شماچگونه می توانیدمرامتقاعدکنیدکه صندلی جلوی شمانامرئی است؟
تقریبایک ساعت زمان بردتادانشجویان توانستندپاسخ های خودرادربرگه ی امتحانیشان
بنویسندبه غیرازیک دانشجوی تنبل که تنها10ثانیه
طول کشیدتاجواب رابنویسد
چندروزبعدکه استادنمره های دانشجویان رااعلام کرد
آن دانشجوی تنبل بالاترین نمره ی کلاس راگرفته بود
اودرجواب فقط نوشته بود:کدام صتدلی؟!
نتیجه مسائل ساده راپیچیده نکنید!
درس آموزگاربه شاگردانش
معلم یک مدرسه به بچه های کلاس گفت که میخواهدباآنهابازی کند.اوبه آنهاگفت که فرداهرکدام یک کیسه پلاستیکی بردارندودرون آن به تعدادآدمهایی که ازآنها بدشان میآید
سیب زمینی بریزندوباخودبه مدرسه بیاورند.فردابچه هاباکیسه های پلاستیکی به مدرسه آمدند.درکیسه ی بغضی ها2بغضی ها3وبعضی ها5سیب زمینی بود
معلم به بچه هاگفت تایک هفته هرکجاکه میروند کیسه های پلاستیکی راباخودببرند.
روزهابه همین ترتیب گذشت وکم کم بچه هاشروع کردندبه شکایت ازبوی سیب زمینی های گندیده به علاوه آن هایی که سیب زمینی بیشتری داشتندازحمل آن بارسنگین
خسته شده بودندپس ازگذشت یک هفته بازی بالاخره تمام شدوبچه هاراحت شدند.معلم ازبچه ها پرسیدازاینکه یک هفته سیب زمینی هاراباخودحمل می کردیدچه احساسی
داشتید؟بچه هاازاینکه مجبوربودندسیب زمینی های بدبووگندیده راهمه جا باخودحمل کنندشکایت داشتند
آنگاه معلم منظوراصلی خودراازاین بازی این چنین توضیح داداین درست شبیه وضعیتی است که شماکینه ی آدمهایی که دوستشان نداریدرادردل خودنگه میداریدوهمه جا
باخودمیبرید.بوی بدکینه ونفرت قلب شمارافاسدمی کندوشماآن راهمه جاهمراه خودحمل می کنید.حالاکه شمابوی بدسیب زمینی هارافقط یک هفته نتوانستیدتحمل کنید
پس چطورمی خواهیدبوی بدنفرت رابرای تمام عمردردل خودتحمل کنید...